عروس دهه شصت

متن مرتبط با «تهران» در سایت عروس دهه شصت نوشته شده است

عیدوسفر تهران

  • سلام دوستای گلم عید همگی مبارک امیدوارم این چند روز بهتون خوش گذشته باشه وسال خیلی خیلی خوبی پیش رو داشته باشید.در پست قبلی نگرانتون کردم.فعلا اوضاع خوبه .بعد عید اگه خدا بخواد یک اسباب کشی داریم و میخواهیم به یک خونه آپارتمانی نقل مکان کنیم.دیگه از خونه ویلایی وبزرگ خسته شدم ..برای همون امسال خونه تکانی آنچنانی نداشتم .ولی تولد یکسالگی نوه کوچولو را خونه ما گرفتیم و کلی کار کردیم همگی..راستش دیگه تاب وتوان قدیم را ندارم وفرداش حسابی از حال رفتم وحتی نمیتونستم از جام بلند بشم وبا اصراردختر بزرگم رفتیم دکتر وبه زور سرم ودارو وآمپول کمی سر پا شدم وخدا را شکر موقع سال تحویل سرحال بودم .دوم هم سه تا دخترا همگی راهی سفر شدن ودختر بزرگه کلید خونه تهران را داد به ما تا با دختر چها ر می بریم خونشون.این داماد کوچیکه مثل بقیه دامادهام خیلی پسر خوبیه من ازش خیلی راضیم وهمه جا هوای منو داره.منم برای اینکه جبران محبتهاشو بکنم از مامانش خواستم که اونم با ما بیاد.البته یک پسر مجرد هم داره که اونم نمیشد تنها گذاشت .خلاصه جاتون خالی از دیروز اومدیم تهران وحسابی خوش میگذره بخوانید, ...ادامه مطلب

  • سفرتهران۲

  • فکر کنم امروز آخرین روز سفرمون باشه خدا راشکر حسابی خوش گذشت .همسفرامون جوان هستن وپرانرژی وحسابی گشت وگذار میکنیم .قدیما نصف وقت آدم صرف پیدا کردن جاهای گردشگری وبعدش پیدا کردن آدرس میشد ولی حالا خدا راشکر به لطف اینترنت چتین مشکلی نبود و همسفرامون هم اولین بارشون هست که اومدن تهران وبرای دیدن همه جا ذوق دارن .روزای اول کاخها را دیدیم گلستان وسعد آباد ونیاوران.تهران مال هم دوبار رفتیم خیلی بزرگه نمیشه همه جاشو دید شبا هم جشنواره داشتن وجالب بود توی کاخ ها هم جشنواره نوروزی وبزن وبرقص روبراه کیبرد gati کرد بعدا مینویسم بخوانید, ...ادامه مطلب

  • تهران

  • دختر بزرگم چند ماهی هست که منتقل شدن تهران.منم خیلی دلم میخواست که بیام از نزدیک خونه وزندگی تازه شون را ببینم.از روز شنبه با همسر اومدیم وتهران هستیم.کلا من زیاد تهران نیومدم ولی همیشه اینجارو دوست داشتم ودارم رو همسر کار میکنم که حالا که میخوای سرمایه گذاری کنی به جای ترکیه اینجا خونه بخر.متاسفانه از روز دوم که اومدیم نوه کوچولوم تب داره وبیحاله واحتمالا ویروس وارد بدنش شده و درگیر اونیم.یک شب رفتیم دریاچه شهدای خلیج فارس ویک شب پل طبیعت وبقیش به خاطر بچه خونه هستیم..تاسوعا وعاشورا را هم پیاده رفتم ودسته های عزاداری را دیدم ویه بارم قسمت شد وسر کوچه غذای نذری گرفتم،.تو پست قبل از داییم پرسیدید.داییم سال ۶۱ مفقود الاثر شد یادمه من باردار بودم ..تا سال ۷۸ هیچ خبری ازش نبود.در اون سال گفتن پلاکش را پیدا کردن.ولی زنداییم بنا به دلایل مالی انکار کرد وگفت شوهر من زنده هست وبرمیگرده واون پلاک با بقایای پیکر شهید را بی نام دفن کردن .ولی ما اونو قبر داییم میدونیم وبراش فاتحه میخونیم.زندایی میخواست هم به مادر شهید ارث نده وهم از مادربزرگم که اموال زیادی داشت ارث ببره. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها