دیروز وامروز از بس کار کردم کمرم تیر میکشه.
راستی مثلا رفته بودم مرخصی. ولی امروز موضوعی پیش اومد حیفح اومد داغ داغ تعریف نکنم.
حاجی یک فامیلی داره همسن منه وبا خواهر شوهرم خیلی جیک تو جیک هستن.با ما هم روابط حسنه ای داریم .شوهرش پسر عمه شوهرمه.تو مراسمات رسمی همیشه هم دیگر را دعوت میکنیم.ولی این اواخر یکی دوبار مراسمی داشته که جاری ها وخواهر شوهرم وحتی دختراشون را دعوت کرده ومنو دعوت نکرده.منم اصلا نه ناراحت شدم ونه به روش آوردم وتصمیم گرفتم مثل خودش رفتار کنم .وتولد دعوتش نکردم.
امروز زنگ زده وایسان جواب داده.اولش تبریک گفته وبعد گفته همه را دعوت کردی چرا من ونازیلا را دعوت نکردی.به مامانت بگو دو تا صندلی اضافه بذاره.ما هم میاییم.
یعنی از عصر شوکه شدم از این همه پررویی.فکر کنم از اثرات هم نشینی با خواهر شوهر جانه
عروس دهه شصت...برچسب : نویسنده : zarrinpur94o بازدید : 167