قطع زنجیره کرونا

ساخت وبلاگ

قبل از اینکه بخوام موضوعی را که قولش را داده بودم تعریف کنم،کمی از مامانم بگم.قبلا گفته ام که خونه مامانم دو طبقه دو واحدی هست.یعنی چهار واحد.مامانم وبرادر بزرگه یک ورودی دارن وبرادر کوچکه ومستاجر یک ورودی.درعین حال مامانم وبرادر کوچکه که هردو طبقه اول هستن به حیاط هم راه دارن. ومستاجر وبرادر بزرگه برای اومدن به حیاط باید از کوچه بیان..

امیدوارم تجسم کرده باشید.انصافا مستاجره خیلی خانم خوبیه.مخصوصا که هر جا بره از مامانم میپرسه کاری نداری..خریدی سفارشی..کاری که مادرم از عروساش ندیده..

ولی مامانم از اینکه اول وآخر حرفاش شده سهیلا خانم وسوزنش گیر کرده اونجا برامون سوژه شده هرحرفی پیش میاد صحبت اونو پیش میکشه..سهیلا خانم هم فلانو خرید فلانو پخت فلان جا رفت.....

تو این دوران کرونا همش میومد پیش مامانم..یا بچه هاش همش خونه مامانم بودن وبچه هاش با دختر برادرم تو خونه مامانم بازی میکردن..چرا !!!چون زنداداش خانم هم همش دخترشو میفرستاد خونه اونا ....

این اواخر اکثر جمعه ها وتعطیلات مادرم با ما بود..وآخرین بار که رفتیم دنبالش تا ببریمش بیرون دیدم دختر همسایه از خونه مامانم در اومد..وقتی مادرم اومد گفتم مامان دختر سهیلا خانم چیکار داشت..گفت آش آورده.ثبح سهیلا خانم زنگ زد وگفت سه روزه مادر سوهرم اینا خونه ما بودن وحالا که رفتن من مریض شدم وتب دارم.اگه میشه کمی عدس بده آش بپزم  وحالا هم آش آورده بود.انگار سرما خورده..گفتم یا ابرفض اون که همش بیرونه سه روزم هست مهمون داشته حتما کروناس..حالا خوبه اولش الکل زده بودیم به دستاش تا عصر هم هی خودمون الکل میزدیم وبه مامانم هم میزدیم .از اونجا که اصلا درک نمیکنه عمق فاجعه را سرسری دستاشو به هم میمالید..خلاصه خدا بخیر کنه روز بعدش سهیلا خانم تست داده ومعلوم شده کروناس..مامان خانم هم اصلا به ما خبر نداده.در حالی همیشه از اونا میگفت.دیروز رفتیم سر بزنیم بعد دو ساعت نشستن،برادرزاده ام زنگ زد وبا گریه گفت مادربزرگ من همه جا را ضد عفونی کردم  وورودیمون را قفل کردم واز حیاط رفت وآمد میکنیم ..آخه مامان من مریضه اگه بگیره من چیکار کنم..اصلن نمیدونستم اینطور پسر دل نازکیه.بر عکس باباش..من هنگ کردم..مامانم قطع کردوبا بی توجهی میگه غلط کردم پیش اینا گفتم  همسایه کرونا گرفته..یا خدا..ما دیگه دنبال سوراخی بودیم که فرار کنیم وتازه وقتی اومدم خونه یادم افتاده که اونروز که آش آورد مامانم تا عصر با ما بود تو ماشینمون نشسته...خدا بخیر کنه..حالا من بیچاره همش تو خونه ام ها ودر حسرت روی بچه هام..خدا نکنه بخوام تاوان سهل انگاری اینارو بدم..

دیگه از فردا خودمونو ببندیم به سوپ وآش وآبمیوه.ببینیم چی میشه..

تو شهر ما غوغا میکنه کرونا

عروس دهه شصت...
ما را در سایت عروس دهه شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zarrinpur94o بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 27 آبان 1399 ساعت: 9:06