61 سالگی

ساخت وبلاگ

هفته گذشته تولدم بود.درست روزی که اولین ا.ع.د.ا.م انجام شد.خدایا چقدرحالم بود.تا صبح خوابم نبرد.دختر سومی هم با دخترش خونه ما بودن .شوهرش ماموریت بود.بچه هم تا صبح نخوابید .دخترم هم همینطور .با خودم گفتم حتما امواج منفی من هست که این بجرو بیقرار کرده.(اصلا نمیدونم درسته این حرفا یا نه)....

دلم هیچ شادی نمیخواس ..اصلا این روزا نه غم نه شادی برام بی معنیه..از هرجیزی ناراحت باشم خودمو میذارم جای مادر ان داغدیده وغصه خودمو فراموش میکنم وغصه اونارو میخورم...

ولی دیروز احساس کردم بچه ها و خواهرم پچ پچ میکنن وقرارومدار میذارن جمع شن خونمون فهمیدم برای تولدمه ..

گفتم کیک را خودم میخرم وزحمت نکشید .مادرم و خواهرم وپسرش ودخترا ونوه ها ودامادها (بجز دختر بزرگم که تهرانه)عصر جمع شدن و تولد را با یک هفته تاخیر برگزار کردیم ..برام سرویس چینی گرفته بودن دسته جمعی .مادرم هم پول زده بود به حسابم .همسر و لی هیچی عروس دهه شصت...

ما را در سایت عروس دهه شصت دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zarrinpur94o بازدید : 61 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 12:32